Welcome back to Asushsworld

Travel and lifestyle diary of an Iranian/Swiss couple – oder anders gesagt, im Bus zuhause und der heisst WERNER

She

Asudeh

I’m Asudeh from Iran, born in 1978, i grow up in Tehran. I studied 12 years in school like everybody but never liked it! School was always horror for me, i started in primary school 6 years after the new Regime and during the war between Iran and Iraq.

I studied after my school Interior Design for 3 years and worked in a big company for a few years .

I realized soon,  i’m not made for office work!

I wanted something creative, that can moves me around, i went for the Art University when i was 28. It was a brilliant period in my educational memorys.

I always had a dream of living tiny but it was just a dream and some how he was forgotten.

When i was 30, i decided to move out and change my routine life. I moved to Switzerland 2011, got a photography apprenticeship for one year.

There i met my dream man, Aschi. He is born deep in the Swissalps. A man that was different to other people, he was thinking wise, clever and sensible.

He was traveling around the world for 15 years and one of his last travel he did, was a trip on horseback in Australia. It took him with his 5 horses more than 3 years, following old stock routes from Melbourne to Cooktown. Just plocking along.

I was fascinated about all his stories and it became my dream traveling and living abroad all the usual stuff. So the house on wheel idea was born.

One year after our marriage we bought a 28 years old Fiat Ducato Hymer III and my beautiful adventure life began. A Hymer III, because he is small but still big enough to live in.

We rent a very big and old workshop, Aschi is a handyman, and fixes most himself, using lots of typical Aussie ideas. So we decided to restore our entire van, to keep it in a good shape. We still work on this.

Because of my van i started learning a bit mechanical stuff and wood working and i’m proud of myself because i did lots of things myself on my own van.

We live in our van part time, we try to go away as much as we can. And because we work together, we can make it often.

I really enjoy my vanlife , we work,  go kayaking, hiking, photography, moviemaking about our vanlife and also i can live my passion, the jewelery making.

A great thing is to cook on a open fire.

We are based in Biel-Bienne in the northwest of switzerland and for a living we make movies , we have a little studio called The Twin Filmmaker, Aschi is a director and cameraman and i am as the editor and photographer.

I also make handmade jewelery like bracelet, necklace and earings and try to sell them on markets or my online shop.

Because of our job we are anyway mobile, all we need is internet, laptop, cameras and not much planing.

Our longterm plan is to live full time in a tinyhouse, but of course keep the van. We are planing on a trailer based house, what we call, a clever house. A house full of innovations.

آسوده و آشی

من آسوده هستم از ایران متولد ۱۳۵۷، در تهران بزرگ شدم. مثل همه ۱۲ سال مدرسه رو گذروندم ولی‌ همیشه ازش بدم میومد و هیچ خاطره خوبی‌ ازش ندارم. ۶ سال از انقلاب می‌گذشت که من وارد دبستان شدم موقع جنگ ایران و عراق، با این وضع خاطره خوبی‌ برام از مدرسه نمونده.

بعد از مدرسه درس طراحی داخلی‌ خوندم و چند سال توی یک کمپانی بزرگ کار کردم، ولی‌ هیچ وقت منو راضی‌ و خوش حال نمیکرد و فهمیدم که من برای کار توی دفتر ساخته نشدم.

به خودم گفتم من یه کاره خلاقانه می‌خوام که منو حرکت بده، تصمیم گرفتم برم دانشگاه هنر تو سن ۲۸ سالگی! باید اعتراف کنم که دوره درخشانی بود.

یکی‌ از آرزوهای من همیشه زندگی‌ کردن تو یه خونه کوچیک بود که بشه با خودم همه جا ببرمش، ولی‌ فقط در حد آرزو بود و به فراموشی رفت.

وقتی‌ ۳۰ سالم بود تصمیم گرفتم از ایران برم، سفر کنم و  آدمای جدید با فرهنگهای جدید ببینم، تصمیم گرفتم زندگی‌ همیشگیمو از حالت همیشگی‌ در بیارم، توی سویس کارآموزی عکاسی‌ پیدا کردم و برای اون اقدام کردم، و تو همون سال درسم تموم شد، سال ۲۰۱۱ میلادی بود که به سویس اومدم.

اونجا بود که مرد آرزوهامو دیدم، آشی، مردی از کوه‌های آلپ. مردی که با آدمای معمولی‌ خیلی‌ فرق داشت، باهوش، عاقل، با استعداد، خردمند و از همه مهمتر صادق بود.

آشی تمام دنیا رو گشته بود یه جهانگرد واقعی‌، و سفر آخرش که من شیفته داستانش شدم، سفر با اسب تو استرالیا بود. آشی با ۵ تا اسب بیشتر از ۳ سال یه مسیرقدیمی رو از ملبورن تا کوکتون سفر کرده بود یعنی‌ از جنوب تا شمال استرالیا.

من تو شگفت زدگی داستانای سفر آشی بودم که یاد آرزوی دیرینه خودم افتادم خونه کوچیکی که بشه همه جا بردش.

یک سال بد از ازدواجمون یه فیات دوکاتو ۲۸ ساله که شرکت هیمر توشو کمپر کرده بود خریدیدم. مدلش هیمر ۳ هست چرا مدل ۳ رو انتخاب کردیم؟ چون کوچیک و جمع و جور و همه جا می‌شه بردش و آنقدر بزرگ هست که بشه توش زندگی‌ کرد

و از اونجا بود که زندگی‌ ماجراجویی ما شروع شد.,.

پایگاه اصلیمون تو شهر بیل، کشور سویس هست، یه کارگاه داریم و یه استودیو فیلم‌سازی.

آشی مثل آچار فرانسه میمونه همه کاری بلده از مکانیکی تا کار با چوب به خاطر همین یه کارگارگه اجاره کردیم که بتونیم تمام کارای ماشین  رو انجام بدیم و هر چی‌ لازم داریم برای زندگی‌ رو خودمون بسازیم البته که تا اونجایی که بتونیم.

من به خاطر ماشین شروع کردم مکانیکی از آشی یاد گرفتن و کمکش کردم، کارایی شروع کردم که هیچ وقت انجام نداده بودم، و خیلی‌ خودساخته و مستقل شدم.

من و آشی با هم کار می‌کنیم یه استودیو کوچیک فیلم‌سازی داریم، آشی کارگردان، فیلمبردار و ادیتور هست و من کار عکاسی‌ و ادیت فیلم انجام میدم.

ما نیمه وقت تو ماشینمون سفر و زندگی‌ می‌کنیم و چون کارمون فیلم‌سازی هست این جور روش زندگی‌ رو برامون راحتتر کرده.

من عشق سفر کردن و این مدل زندگی‌ هستم فقط سفر نیست زندگی‌ توش هست و همیشه در حال کار هستی‌، بدون کار زندگی‌ معنی نداره چون کار هدف برات میاره و انگیزه.

من عاشق آتیش درست کردنم و درست کردن غذا روی آتیش.

یکی‌ دیگه از کارایی که من شروع کردم ساختن و طراحی کردن زیور آلات بود که خیلی‌ راحت توسفر می‌شه انجامش داد و با کمی‌ تحقیق راجع به بازار دست ساز هر کشور می‌شه فوروختشون تو بازارهای دست ساز یا تو سایت آنلاین.

ما به خاطره کارمون خیلی‌ راحت میتونیم سیار باشیم و همه جا کار کنیم، چیزایی‌ که احتیاج داریم لپ‌تاپ، دوربین، اینترنت و خیلی‌ هم به برنامه‌ریزی احتیاجی‌ نیست، چون زندگی‌رو ساده میگیریم.

پروژه آینده ما درست کردن خونه سیاره  کوچیک که مستقل از هر وابستگی باشه. 

.